در ادامه سلسله نشستها؛ در نشست چهارم، فصل اول کتاب فلسفه امروزین علوم اجتماعی از بریان فی، ترجمه خشایار دیهمی مورد بحث قرار گرفت. در این نشست که با حضور دکتر سید محمد تقی حسینی رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی برگزار شد. به این موضوع پرداخته شد که؛ آیا باید همان کس (یا از همان کسان) باشی تا آن کس را بشناسی؟ در این نشست دکتر حسینی با اشاره به اهمیت این کتاب در ایجاد فهم جدید نسبت به مناسبات سیاسی و اجتماعی گفتند ؛بار ها شنیده ایم که تا پدر نشوی تا مادر نشوی نمی فهید پدر بودن و یا مادر بودن یعنی چی! آیا برای اینکه بدانیم هیتلر در آلمان و در اروپا چه کرد باید واقعا هیتلر شویم؟ که درجواب این سوال "من محوری" اولین چیزی است که با آن روبرو می شویم. در این بحث گفته می شود که تنها کسی که شخص می توان بشناسد خود او است. زیرا همه تجربه ها متفاوتی دارند و دیدگاه هایی متفاوتی حتی در مورد بسیاری از مسائل مشترک دارند. برای مثال وقتی کسی از رنگ سرخ سخن می گوید، دیگری هم از سرخ نمی توان به یقین رسید که واقعا سرخی که این دو از آن صحبت می کنند یک سرخ باشد و از سوی دیگر واژه هایی نیز برای بیان این مهم وجود ندارد. در ادامه گفت شد گاهی مطرح می شود که تجربه مشترک می تواند دیگران را در فهم یا شناخت یاری برساند؛ اما این دیدگاه هم رد می شود؛ تصور کنید، تجربه مشترک گذشتن از یک خیابان(سرک) تاریک برای یک خانم بدون همراه، خانمی که هیچ سلاحی ندارد و لاغر اندام و ضعیف است و برای یک فرد مشت زن قوی هیکل قهرمان چندین دور مسابقه مشت زنی؟ آیا تجربه مشترک آنها، فهم مشترک ایجاد می کند؟ در ادامه حتی گفته شد که افراد در بسیاری از زمان از شناخت خود نیز عاجز هستند؛ شخص در موردهای زیادی تغییر می کند، فردی که در دوران ابتدایی مکتب قرار داشته است دیگر فردی نیست که در دانشگاه حضور پیدا کرده است. به عبارتی ساده تر لحظه الف دیگر در لحظه ب وجود ندارد و فرد نیز همان میزان فرق کرده است. دختر خانمی که صبح های زود با هزار مصیبت از خواب بیدار میشد؛ اما حالا در میانه شب با گریه بسیار کم فرزند خود بیدار شده و به راحتی از خواب خود می گذرد. جواب این پرسش که باید از همان کس یا همان کسان باشی تا آنها را بشناسی در واقع خیر است و جواب این است که برای شناخت باید از واژه هایی استفاده کرد که توان انتقال پیام را داشته باشد.
در سومین نشست از سلسه گفتگوهایی در باب علوم انسانی میزبان آقای عصمت الله کهزاد، دانشجوی ماستری فلسفه غرب در دانشگاه تهران بودیم، ایشان با توجه به اهمیت موضوع در مورد آگاهی افزودند که آگاهی ناشاد نزد هگل یعنی:
هگل، فیلسوف ایدهآلیست و تاریخگرای آلمانی، در اثر کبیر و دورانسازش «پدیدارشناسی روح»، فصلی را در «ناخشنودی آگاهی» پرداخته است. آگاهی (consciouness)، همچون مقولهای بنیادین در دستگاه ایدهآلیسم آلمانی، نزد بسیاری از چهرهها و جریانات اثرگذار یا کماثر آن، دمخور ناخشنودی و تألم است. نیچه نیز تذکر داده است که آگاهی بر جهان، همبسته عمیقترین نومیدیهاست. اما چرا؟ چرا ناخشنودی و درد و رنج ناشی از آگاهی یافتن بر هستی، در نظام فلسفی ایدهآلیسم، خصوصا نزد برجستهترین چهره آن، هگل، این چنین مقام و موقعیتی مییابد؟ ایدهآلیسم، آن دستگاه نظریای که در تمام سالهای «پایان تاریخ»، در عصری که قرار بود همه در دهکده آزاد جهانی سهیم شویم و شریک (و نشد!)، به دشمنی باز بودن جامعه، داغ ننگ خورده بود؛ ایدهآلیسم، نظامی فلسفی است که میخواهد جهان را براساس ایدههایی درباره جهان بررسی کند، در عوض اینکه جهان را همچون یک چیز یا شماری از چیزها تجزیه و تحلیل کند. ایدهآلیسم، بیرودربایستی معتقد است، جهان مادی، مستقل از ایدههایی که در ذهن، درباره آن دارد، وجود ندارد. از این رو، «آگاهی، بنیان واقعیت است»؛ چنین است که آگاهی، در صدر این نظام مینشیند.
سهم هگل در این ماجرا چیست؟ تکلیف ناخشنودی آگاهی چه میشود؟ هگل، در بنای ساختمان رفیع و باشکوه ایدهآلیسم، نقشاش این بود؛ او گفت: ایدههای منفرد (یا به ترجمه باقر پرهام، «فکرتهای جداجدا») میتوانند با هم ترکیب شوند و ایدهای مطلق را پدید آورند. هگل، نظرش این بود که اینچنین کاری نه فقط شدنی و ممکن است، بلکه ضروری است؛ به قول ژان وال، این روششناسی، امری است مربوط به عرصه زندگی نه یک شیوه نظرورزی صرف. هگل مصر بود که ما جزئی از جهان دورو برمان را تنها آن زمان میتوانیم حقیقتا بشناسیم و بفهمیم که تمامی آن را بشناسیم و بفهمیم. هگل، برای رسیدن به وضعیتی که در آن بتوان کلیت (totality) را شناخت، مفهوم دیالکتیک را از یونان و فلسفه یونانی وام گرفت و بسطاش داد. نزد فیلسوف باستانیای چون سقراط، دیالکتیک، روشی بود صرفا برای کندوکاو دانش از مسیری پر از پرسش و پاسخ؛ به قول تونی مایرس، چیزی شبیه به بازی معروف «۲۰ سوالی» که در آن هر پرسشی از طریق پاسخ پرسش پیشتر، اصلاح و به پاسخ پایانی نزدیکتر میشود.
خیلی جاها شنیدهایم یا خواندهایم که دیالکتیک هگلی، فرآیندی سه وهلهای. یک تز اولیه، ایده نخستین، یا مقوله آغازین پیش نهاده میشود، پس در هیات یک آنتیتز، به جرح و تعدیل و البته نفی تز اولیه نوبت میرسد. در گام نهایی، آن دو در یک سنتز، یا در یک ایده فراگیرتر، به قول وال، «مفهوم جامع» با هم درآمیخته میشوند؛
فرآیندی که در خلالاش، جنبههای متعالی و مترقی حفظ میشوند، معایب و ارتجاعیات حذف میشوند و وضعیت در کل ارتقا مییابد. اینچنین تصویری از دیالکتیک هگل، که همه جا شنیده یا خواندهایم، تصویری رایج که مطابق آن دیدگاههای مختلف همیشه این قابلیت را دارند که در قالب حقیقت جامع و مانع و بزرگتری به آشتی برسند؛ آشتی ایدهها و تزها، از قضا همان نکتهای است که در درک وال از هگل، کانونی و محوری است.
اما هگل، به مثابه متفکری تاثیرگذار و دورانساز، رادیکالتر و آشتیناپذیرتر از این تصویر عالی و معمولی از او و اندیشه اوست. محصول دیالکتیک هگلی، نه یک آشتی، توافق بلکه درک ریشهای این نکته است که تناقض شرط درونی هر اینهمانی (یا وحدت متعالی نهایی) است.
در این نشست دکتر سید حسن اخلاق؛ استاد دانشگاه در آمریکا و صاحب نظر در فلسفه غرب پرسیده شده، دانشجو کیست؟
ایشان پاسخ دادند؛ همانطور که دانشگاه یک پدیده جدید است، دانشجو نیز مدرن است. دانشجو مانند دانشجوی قدیم و کسی که مشتاق دانایی بود نیست؛ دانشجو موجودی که فکر می کند که از طریق دانشگاه هویت خود را بیابد و تاثیر گذار در جامعه باشد است. یعنی رسالت دارد. هویت دانشجو با دانشگاه و دانایی و دنیای مدرن مدرن پیوند خورده، دانایی به معنای رویکرد انتقادی و مدرن و درگیر شدن با واقعیت های جامعه است. دانشجو با دانشجوی دوران خواجه نصیر تغییر پیدا کرده است و دانشجوی امروز باید تاثیر گذار در جامعه باشد.
چرا دانشگاه در افغانستان جایگاه پیدا نکرد؟
وارداتی بودن دانشگاه ، اینکه دانشگاه در افغانستان عنصر طبیعی نبوده و در خاک مناسب رشد نکرده، دکارت در غرب اول علوم متفاوت را مطرح می کند و ریشه این ها را فلسفه میداند و می گوید این فلسفه است که به این علوم رشد می دهد. بدین منظور؛ در زمین نامناسب و شور زار درخت رشد نمی کند. دانشگاه در افغانستان و کشورهای مشابه نتوانسته است که با روحیه آنجا هماهنگ شود و همیشه نیروی خود را صرف دفاع از خود کرده و کوشش کرده خود را ثابت کند و بگوید که عضو طبیعی در جامعه است. سید جمال الدین در یک سخنرانی در سیتی حاله کلکته هند می گوید؛ چرا دانشگاه در کشورهای اسلامی نتیجه نداده است ، چرا دانشگاه مونتاژ گر است و علم به سبک غربی می آورد اما نتیجه نمی دهد. پاسخ ایشان این است که؛ چون دانشگاه را از غرب گرفتیم ولی فضای دانشگاه را نگرفتیم. دانشگاه در فضای فلسفی رشد می کند و که این فضا در کشورهای اسلامی وجود ندارد. یعنی دانشگاه در خانه خود نیست. در ارتباط با افغانستان، نیز باید گفته شود که دانشگاه در نست و تعلیم و تربیه افغانستان ایجاد نشده است. روشنفکران افغانستانی با جامعه بیگانه بودن و نتوانستند با جامعه ارتباط برقرار کنند.
دو گروه اندیشه ورز در افغانستان حضور داشتند؛ عده ای علوم دینی می خواندند و عده دیگر علوم غیر دینی می خواندن، دانشگاه وقتی آمد نتوانست با این دو گروه ارتباط برقرار کند. در لیسه حبیبیه معلم هندی انگلیسی درس می داد و دانش آموز فرهنگ انگلیسی یاد می گرفت و لیسه امانی زبانی جرمنی و لیسه استقلال فرانسوی. در دانشگاه کابل کسی درس می داد که غرب رفته و فرهنگ غربی را آورده و تدریس می کند. آموختگان این مکان ها چیزهایی می آموزند که به درد جامعه ما نمی خورد. معمولا دانشجو و دانشگاه جز جامعه مدنی هستند اما در افغانستان مستقیم با دولت سرو کار دارند و وارد فضای سیاست زدگی شده اند و با تولید دانش فاصله زیادی گرفته اند. در صورتی که دانشگاه باید زبان و فهم خود را ایجاد می کرد.
دانشگاه های خصوصی نتیجه خواست طبیعی افغان ها نبود و فرایندی بود که بدون آگاهی و ادامه سرماه داری بود که وارد افغانستان شد. دانشگاه پروسه است و نه پروژه که در غرب 900 سال قدمت دارد. آیا دیگر university یعنی جایی که چند جانبه گرایی به یگانگی می رسد نیست؟ این یعنی هنوز ظرفیتی در درون دانشگان نهفته است که باید استفاده شود.
پیشنهاد دکتر اخلاق
مایه خوشبختی است که شما هستید و هنوز برنامه دارید. نا امید شدن با روحیه دانشگاه سازو گار نیست. ارزش های بزرگ و ایده بزرگ رو بی قیمت ساخته است. برای داشتن یک جامعه پیشرفته و عدالت باید زحمت کشید. عدالت آسان بدست نمی آید و بشر برای بدست آوردن آن هزینه داده که ما هم باید هزینه بدهیم. بیست سال اخیر وضعیتی را بوجود آورد که ما را متوقع ساخت تا مسئولیت دار. فرصت خود باوری را از ما گرفت. دانشگاه به راحتی به وجود نیامده و یک شبه هم ایجاد نمی شود. باید نگاه ها ی بلند داشته باشیم، فرصت جدید فرصت کار است، دیروز استفاده از دستر خوانی بود که دیگران آورده بودن ولی امروز باید چیز اندک پیش رفت باید بنشینیم ببینم که علم جدید چه نسبتی با فرهنگ ما دارد. دانشگاه و فلسفه به میان آمده که ما توسط آنها مشکلات را حل کنیم؛ چرا نگاه بد بینانه در جامعه ما وجود دارد، چرا عدالت نیست. هم اکنون باید مجالی برای اندیشیدن پیدا کرد و بعد از بیست سال نقش بازی کردن به جایی رسید؛ الان ما هیچی نیستیم ولی خودمان هستیم.
با ابتکار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه گوهر شاد آغاز شد. اولین نشست این برنامه با حضور ظهور زامیاد دانشجوی ماستری فلسفه غرب در دانشگاه تهران در تاریخ 3/9/1400 و میزبانی رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه گوهر شاد دکتر سید محمد تقی حسینی و با موضوع مقاله روشنگری چیست از کانت برگزار شد. در این برنامه آقای ظهور زامیاد با اشاره به آرای سازنده کانت در طول تاریخ علوم انسانی به تاریخچه مفصل این مقاله اشاره کرده و با بیان کلیدی ترین جمله این مقاله؛ " انسان بالغ کسی است که شجاعت تفکر دارد" . این مقاله را راهی برای تفکر دانست.
این مرکز؛ با همکاری دانشگاه فرایبورگ آلمان در دانشگاه گوهرشاد ایجاد شد. مرکز نویسندگی دانشگاه گوهرشاد، با قرار گرفتن در بخش تحقیقات و پژوهش دانشگاه گوهرشاد به صورت جدی کار خود را آغاز کرد. در اولین برنامه این مرکز؛ آقای استاد مجیدی با برگزاری سمینار یک روزه به اهمیت نویسندگی، نبود فرهنگ نوشتاری و انواع نوشته پرداختند. ایشان تاکید کردند که نویسندگی در جهان امروز کارایی خود را داشته و یکی از بهترین راه های یادگیری و انتقال علم به دیگران است. . وی در ادامه گفتند که؛ به وجود آمدن فرهنگ نوشتاری، سبب حل بسیاری از مشکلاتی می شود که امروز دامن گیر کشورهایی چون افغانستان است.
گفتگوهایی در باب علوم انسانی با ابتکار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه گوهر شاد آغاز شد. این نشست ها که با محوریت بالا بردن ظرفیت علمی دانشجویان برگزار می شود؛ در موضوعات مهم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نشست هایی را برگزار می کند. در این نشست از این سلسله نشستها دانشکده حقوق و علوم سیاسی با در دسترس قرار دادن مناظره هایی میان افراد معتبری و نام آشنایی چون میشل فوکو و نوام چامسکی که هر کدام حتی بعد از مرگ آنها نیز بحث و موضوعاتی را که مطرح کردند هنوز مورد استفاده قرار می گیرد در پی این است که دانشجویان را با آگاهی از آگاهی آشنا کند. ما( در دانشکده حقوق و علوم سیاسی) بر این باور هستیم که زمانی که دانشجو علم را برای علم فرا گرفت راه برای حل مشکلات باز خواهد شد و حل مشکلات فعلی جامعه و کشور ما راهی به جز راه علم و دانش نیست. این مناظره نشان می دهد که دانش در کجا و به چه صورت شکل می گیرد.
گزارش برگزاری کارگاه منوگراف نویسی.
دانشکده مدیریت دانشگاه گوهرشاد ؛ کارگاه منوگراف نویسی برای محصلین سمستر هشتم در نوبت شبانه توسط دکتر محمد یونس صادقی به مدت چهار جلسه برگزار کرد.
این کارگاه به منظور کمک به دانشجویان در نوشتن بهتر و خوبتر منوگراف و ارتقای کیفیت منوگراف نویسی در دانشکده اقتصاد دانشگاه گوهرشاد طراحی شده بود.
در این کارگاه که جنبه کاربردی داشته؛ بیشتر روی کار عملی و نوشتن درست طرح تحقیق متمرکز بود. بخشهای از طرح تحقیق محصلین شنیده و بعد بر مبنای آن مشکلات عمومی که اکثر محصلین در منوگراف نویسی دارند توضیح داده و راه¬ها و شیوه¬های درست آن یادآوری می شد.
گفتگوهایی در باب علوم انسانی با ابتکار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه گوهر شاد آغاز شد. این نشست ها که با محوریت بالا بردن ظرفیت علمی دانشجویان برگزار می شود؛ در موضوعات مهم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نشست هایی را برگزار می کند. در این نشست که به صورت سمینار چند روزه بود، استاد همت عرفان یکی از استادهای برجسته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه گوهر شاد در مورد مدارک اثبات جرم صحبت کردند، این سمینار که با استقبال پرشور دانشجویان روبرو شد، برای آقایان برگزار شد. در این سمینار استاد عرفان به مسائلی چون:
• نقش طب عدلی در اثبات قضایایی حقوقی.
• نقش طب عدلی در اثبات عقیم بودن زوجین .
• تثبیت علت مرگ های آنی از نظر طب عدلی در افغانستان.
استاد عرفان در ابتدا با تعریف طب عدلی (طب عدلی به معنی داد و عدل، گرفته شده است از کلمه يونانی طب عدلی، يک بخش مستقل از علم طبابت است که، دانش طبی را در حل قضايای حقوقی و جنايی که منشأ طبی بيولوژيکی دارد قرار مي دهد . از آنجايی که، حفظ حقوق و حيثيت طبيبان و دفاع از حقوق مريضان از مسئوليت های طب عدلی شمرده می شود؛ لذا در واقعاتی که تعرضات و ادعا های نا حق عليه طبيبان صورت می گيرد، طب عدلی از حقوق شان دفاع کرده، ه مچنان اهمال ها و خطا های عمدی کارمندان طبی را که مريض و مسلک مقدس طبابت از سبب آن متضرر می شود کنترل و بررسی می کند .لذا گفته می توانيم که، طب عدلی عبارت است از :به کار بردن علم طب در تأمين عدالت و تأمين عدالت در طبابت. وسپس
بر نقش و اهمیت طب عدلی تاکید کردند و گفتند که در اثبات قضایای حقوقی، طب عدلی نقش برجسته ای دارد و به کمک طب عدلی می توان بسیاری از قضایای حقوقی را به اثبات رساند. اما استاد در ادامه افزودند که برای مثال وقتی می خواهیم سن یک فرد را مشخص کنیم می توانیم از طب عدلی کمک بگیریم ؛ اما تشخیص طب عدلی در این زمینه صد در صد درست نیست پیشرفتهای خوب که درحوزه طب عدلی صورت گرفته، اما هنوز که هنوز است نمیتوان با کمک آن تمام جزییات دقیق یک قضیه حقوقی را به اثبات رساند، در واقع طب عدلی بخشی از کار تحقیقاتی است که بر روی دوسیه های حقوق انجام می شود. وی یادآور شد که نمیشود تمام قضایا را به طب عدلی راجع کرد، اما به عنوان یک منبع میتوان از آن کمک گرفت. به گفته او، نهایت دقت و علمیت را میخواهد تا با استفاده از طب عدلی در اثبات قضایا بپردازیم، زیرا هرگونه عدم دقت وسهلانگاری در قضایا ممکن دچار اشتباه شویم.
دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه ورکشاپی را تحت عنوان (مدیریت منابع بشری در تئوری و عمل) را برگزار کرد.
در این ورکشاب فعالیت عمده و مراحل چرخه استخدام، روشهای جمع¬آوری اسناد متقاضی شغل، روشهای طراحی شغل در تئوری و عمل، میتود درخواست برای بست، روشهای پروسه امتحان کتبی در تیوری و عمل، میتود ترتیب هیئت مصاحبه و میتود نمره دهی در جریان مصاحبه شغلی، آشنایی با پروسه مصاحبه شغلی در تیوری و عمل، آشنایی با میتود انتخاب کارمند نخبه و فرستادن پیشکش وظیفه و آشنایی با قرار داد کاری و دیگر فعالیت¬های عمده منابع بشری؛ برای شرکت کنندگان توضیح داده و به صورت عملی به نمایش گذاشته شد.
اهداف ورکشاپ:
بلند بردن ظرفیت علمی محصلان
آشنایی با فعالیت های عمده مدیریت منابع بشری
آشنایی به میتود طراحی شغل در تئوری و عمل
آشنایی با میتود درخواست برای بست
آشنایی با میتود جمع آوری و طی مراحل خلص سوانح و اسناد مورد نیاز
آشنایی با پروسه امتحان کتبی در تیوری و عمل
آشنایی با میتود ترتیب هیئت مصاحبه و میتود نمره دهی در جریان مصاحبه شغلی
آشنایی با پروسه مصاحبه شغلی در تیوری و عمل
آشنایی با میتود انتخاب کارمند نخبه و فرستادن پیشکش وظیفه
آشنایی با قرارداد کاری و دیگر فعالیت¬های عمده منابع بشری.
در این نشست بعد از نمایش فیلم جناب استاد عارفی، معاون علمی و تدریسی دانشگاه گوهر شاد و استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی؛ با تاکید بر برنامه های فوق درسی افزودن که این نوع ابتکارات باعث می شود دانشجو علاقه بهتر و بیشتری در راستای کسب علم و دانش مربوط به رشته خود پیدا کند. ایشان با اشاره به اهمیت این کارها افزودند که این فیلم نشان داد که باید در قضاوت از احساسات دوری جسته و در پی این بود که با مدارک و شوهد کافی تصمیم گرفت. در ادامه ایشان گفتند که این فیلم نشان داد تنها با خواندن درس نمی توان وکیل و یا قاضی شد باید هنر این کارها نیز در نزد شخص وجود داشته باشد.
در ادامه بحث استاد عرفان به عنوان سخنران دوم ، سخنان خود را اینگونه آغاز کردند که این فیلم چندین پیام داشت، اول آشنایی دانشجو با هیات جوری، که در برخی از کشورها به چه میزان قدرت دارند و می توانند سرنوشت ساز عمل کنند. در مورد دوم ایشان پیام فیلم و به تعبیر ایشان نمای اولیه فیلم گفته شده که در ابتدا از بالا به پایین بود و در انتها از پایین به بالا نمایش داده شد. مورد بعدی ایشان اشاره به شواهد و مدارک کردند و با افزودن این مطلب که مرد آخری که راضی به بی گناهی شد دچار نوعی سادیسم بوده و نباید احساسات و علایق رو به قضاوت راه داد حرف زدن. ایشان همچنان افزودن که نقش طب عدلی در این نوع محاکمات اساسی است؛ ایشان با اشاره به قسمت هایی از فیلم گفتند که برای مثال آثار جرمی از روی چاقویی که گویا قتل با او انجام شده پاک و آثار وجود ندارد. پیام دیگری که ایشان در مورد فیلم بیان کردن این بود که این فیلم به نوعی اعتراض به سیستم قضایی آن روز آمریکا بوده است و ازطرف دیگر چون 12 مرد خشمگین بوده به نوعی به تصویر کشیدن این امر بوده که گویا تنها این زنان نیستند که در امر قضاوت دچار احساسات می شوند، بلکه این مردان نیز هستند که خشم، احساس و اخلاق آنها در امر قضاوتشان دخالت کرده و باعث می شود به بیراه بروند. این محفل با سخنان استاد عبدالمجید مجیدی معاون اداری مالی دانشگاه و توصیه های ایشان در مورد دیدن بارها و بارهای این فیلم به پایان رسید.